Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-09@04:18:00 GMT

بی‌لشکر در برابر تیرهای بی‌رحم

تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۵۴۵۰۸

بی‌لشکر در برابر تیرهای بی‌رحم

«بغضِ غم، دل را در پیچ آخر کوچه اسیر می‌کند، چرخ‌دنده‌های زمان انگار زنگ‌زده و آدم را در سکوت کوچه که حالا با صدای تیر به هم گره خورده، له می‌کند نه یک‌بار که پنج‌بار با بی‌حرمتی بازو، مغز و قلب را نشانه می‌گیرد، قلب از درد آب می‌شود و ...»

به گزارش خبرنگار ایمنا، از جلال و جلوه جوانی او می‌ترسیدند، از خلاقیت، خرد و خوش‌ذوق بودنش وحشت می‌کردند و از کیاست و درایت فراوانش بیم داشتند که نتیجه این ترس‌ها یک مبارزه ناعادلانه شد، جنگ دانایی در برابر نادانی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زادگاهش آبدانان است و بعد از شهادتش از زادگاهش بیشتر شنیدیم، اینکه یکی از شهرهای ایلام است و فرزند رشته کوه‌های زاگرس. مردمان این سرزمین به گویش‌های لری و کردی صحبت می‌کنند. قلعه باستانی پشت‌قلعه و قلعه هزاردرب و زیبایی‌هایش در فصل بهار نشان از گردشگر پسند بودن این شهر دارد. از همه این‌ها که بگذریم به یک نامِ نامدار به نام شهید داریوش رضایی‌نژاد می‌رسیم. کسی که علمش، الم شد در چشم دشمن و در برابر خودخواهی دشمن بی لشکر ایستاد. کسی که عوامل خائن اسرائیل در برابر هوش وافرش به زانو درآمدند و راهی جز ترور او برایشان باقی نماند آن هم جلوی دیدگان همسر و فرزندی که سنش به قد انگشتان یک دست هم نمی‌رسید.

از انتظار چه می‌دانیم؟ از نیامدن رأس ساعت همیشگی و تحمل دلشوره‌های بعد از آنچه حسی داریم؟ از خاموش بودن تلفن‌همراه و گمان‌های بعد از آنکه آوار می‌شود روی خرابه‌های دل چه در ذهنمان تداعی می‌شود؟ از کلافگی بعد از بهانه‌های کودک که وای اگر کودک دختر باشد و امان از زمانی که دختر هم بابایی چه ذهنیتی می‌توانیم داشته باشیم؟

بغضِ غم، دل را در پیچ آخر کوچه اسیر می‌کند. چرخ‌دنده‌های زمان انگار زنگ‌زده و آدم را در سکوت کوچه که حالا با صدای تیر به هم گره خورده، له می‌کند نه یک‌بار که پنج‌بار با بی‌حرمتی بازو، مغز و قلب را نشانه می‌گیرد. قلب از درد آب می‌شود و درد از آن کلمه‌های بازیگوش است که دست بی‌قراری را می‌گیرد و جای دنج قلب می‌نشاند...

بابای آرمیتا، همسر خانم شهره پیرانی، دانشمند هسته‌ای، مهندس و کلی عنوان قشنگ که می‌شود، جلوی اسمش گذاشت و داریوش رضایی‌نژاد را با آن نام‌ها صدا زد. او فرزند ایران بود، اهل علم و قلم، قدرتش لابه‌لای علم وافرش به او جلوه می‌داد و قلمی که بی‌شک زرهش بود. او خوب می‌دانست ناممکن را چگونه می‌شود ممکن کرد، همان روزی که تصمیم گرفت، دستگاهی که برای تست‌های پایان نامه به آن نیاز داشت و آن دستگاه در لیست تحریم‌ها قرار گرفته بود را خود بسازد و این کار را هم انجام داد. یا زمانی که برای بازرسی دستگاه‌های سانتریفیوژ رفته بود، متوجه بمب‌هایی به قد عدس شد که خیلی هم حرفه‌ای در دستگاه‌ها جاسازی شده بود که اگر او آن روز متوجه آن میهمانان ناخوانده بی‌حیا نمی‌شد و دستگاه‌ها در دور بالا می‌چرخیدند، زنجیره انفجاری وحشتناکی ایجاد می‌شد.

و امروز از یکم مرداد ماه سال شهادت داریوش رضایی‌نژاد یازده سال می‌گذرد. چکیده دلتنگی‌های دختر چهارونیم ساله آن روز، از میان واژه‌ها قد علم کرده است و می‌گوید کاش جای آن مرد پشت تلفن بوده که بعد از پنج شش ماه به خانه‌شان زنگ زده و نمی‌دانسته که پدرش در قید حیات نیست و مثل خیلی‌های دیگر دلش را خوش می‌کرد که بابا جایی در این دنیا، هرچقدر هم دور، دارد نفس می‌کشد، می‌خورد، می‌خوابد و ممکن است زنگ بزند و بار دیگر او را «میشا» صدا کند.

و مادری که همه حواسش پرت آرمیتا است، از همان روزی که پدر را غرق خون دید، همان روزی که دل‌شوره‌هایش برای مرد سی‌وپنج ساله‌اش تمام شد و شد آنچه نباید می‌شد. همان روزی که کلت ضارب، پهلوی چپ خودش را هم درید. همان روزی که پایان و آغاز را با هم تجربه کرد. همان روزی که نمی‌دانست در جواب سوال مامان، بابا برنمی‌گرده؟ دخترش چه بگوید و پدربزرگی که در پریشان حالی آن روز به کمکش آمد و به آرمیتا گفت جان بابا، ما همه میریم پیش بابا...

و همسر در آن روز آخر هم مثل همیشه دلش را سپرد به داریوش و داریوش را سپرد به خدا که این رضای خدا بود و شهادت روزی داریوش.

کد خبر 590113

منبع: ایمنا

کلیدواژه: شهيد داريوش رضايي نژاد داریوش رضایی نژاد شهید ترور شهداي ترور دانشمند هسته ای شهداي هسته اي شهره پيراني آرميتا آبدانان استان ایلام موساد گلوله شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق همان روزی آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۵۴۵۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

همیشه فکر میکردم که روزی مدال گرفته و افتخارآفرین می‌شوم

خانم نازنین فاطمه عیدیان، دونده جوان و آینده دار کشورمان، در بیستم مرداد 1384در تهران متولد شد. وی از سنین پایین به ورزش علاقه داشته و در ابتدا تکواندو کار می‌کرد، اما در دوران دبیرستان، با تشویق معلم ورزش خود به سمت دو و میدانی کشیده شد و در این رشته استعداد خود را شکوفا کرد. خانم عیدیان در ماده 400 متر با مانع فعالیت می‌کند و تاکنون افتخارات زیادی را کسب کرده است. از جمله‌ی این افتخارات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

کسب مدال طالی قهرمانی نوجوانان آسیا در سال 1401

کسب مدال نقره ی قهرمانی نوجوانان آسیا در سال 1402

کسب مدال طالی قهرمانی جوانان آسیا در سال 1403

کسب مقام اول لیگ جوانان و نوجوانان ایران

از چه زمانی به دو و میدانی عالقه مند شدید و چطور وارد این رشته شدید؟

من داداشم قبلا دو و میدانی کار میکرد و ماده پرتاب دیسک بود و دورادور با این رشته آشنایی داشتم، کلاس هفتم مدرسه که بودم معلم ورزش‌مان میخواستند تیم دو و میدانی تشکیل بدند. قرار شد درون مدرسه‌ای مسابقه بدیم و در گام بعد در منطقه 4 مسابقه بدهیم. من آنجا برای اولین بار دویدم و نمیدانم مقام آوردم یا خیر، در ادامه نزدیک 2 یا 3 سال تکواندو کار کردم و کلاس هشتم که بودم دوباره از طرف مدرسه در منطقه 4 مسابقه دادیم که من در بخش 600 متر دوم شدم. در مسابقات استان تهران، 60 متر با مانع و پرش سه گام مقام آوردم، بعد از 3 ماه با من تماس گرفتند که برای مسابقات کشوری تمرین کنیم و از طرف استان تهران در این مسابقه شرکت کنیم و چون من شایسته نبودم، در آن زمان از تیم خط خوردم و مجدد همان تکواندو را ادامه دادم. حدودا اواخر اسفند بود که آزمون کمربند مشکی تکواندو داشتیم که به خاطر شیوع بیماری کرونا لغو شد و هیچگونه فعالیت ورزشی نکردم. تا اینکه دو سال بعد به برادرم گفتم یک مربی حرفه‌ای برایم پیدا کند و با آقای روغنی آشنا شدم. ابتدا در بخش 100 متر با مانع تمرین می‌کردیم و بعد ایشون در داخل سالن از من رکوردگیری کردند که زمان خیلی خوبی را ثبت کردم و از اون موقع به بعد وارد رشته 400 متر با مانع شدم و فکر می‌کنم با اینکه ریسک بالایی داشت اما بهترین انتخاب بود و این تغییر رشته خیلی توانست به من کمک کند و اگر من اکنون در 100 متر با مانع بودم شاید چهارم یا پنجم کشور بودم یا حتی بدتر، اما در 400 متر با مانع بعد از چند ماه تمرین توانستم در لیگ جوانان و نوجوانان ایران اول بشوم و در سال بعدش، رکورد ملی ایران را زدم و طلای نوجوانان آسیا را به دست آوردم، سال بعد هم به مدال نقره دست پیدا کردم و امسال هم توانستم طلای جوانان آسیا را به دست بیارم.

چه چیزی در رشته دو و میدانی شما را جذب کرد و انگیزه شما برای ادامه‌ی فعالیت در این رشته چیست؟

دو و میدانی رشته سختی است و حمایت‌ها به اندازه کافی وجود ندارد اما من عاشق این رشته هستم و این عشق و علاقه است که مرا هر روز به پیست تمرین می‌کشاند، حتی در عید نوروز هم هر روز تمرین میکردم. فقط یک روز به خاطر استراحت هفتگی تعطیل بودم و این کار برای من خیلی سخت بود. اما به خاطر مسابقات جهانی آسیا و اینکه امسال سال آخر جوانانم بود، انگیزه داشتم که بهترین عملکرد خودم رو به نمایش بگذارم و مدال کسب کنم. خدارو شکر که تلاشم نتیجه داد، معمولا دونده‌های تازه کار و مبتدی خیلی زود دلسرد می‌شوند، اما چیزی که انگیزه من را از اول تا حالا حفظ کرده، علاقه‌ی من به این رشته بوده و حتی فصل زمستان در وسط برف یک تکه را پارو و شروع به تمرین می‌کردم یا مثلا در تابستان که هوا خیلی گرم است، ساعت 2 یا 3 بعد از ظهر به ما وقت تمرین میدادند و ما در آن گرما می‌دویدیم. اما همیشه به این فکر می‌کردم که روزی مدال میگیرم و افتخارآفرین می‌شوم و همین فکر به من انگیزه می‌داد که به تلاش ادامه بدهم.

الگوی ورزشی شما در دوران کودکی و نوجوانی چه کسی بود و چقدر از او الهام گرفته‌اید؟

من خیلی آقای تختی رو دوست دارم. بخاطر دارم زمانی که فیلم ایشون رو دیدم، خیلی گریه کردم همچنین آقای دایی هم که اسطوره‌ی ما هستن، الگوی من بودن. سعی کردم مثل آنها رفتار کنم و از آنها درس بگیرم.

بزرگترین موفقیت ورزشی شما تا به امروز از نظر خودتان چه بوده است؟

بدون شک، کسب مدال طلای قهرمانی جوانان آسیا بزرگترین موفقیت ورزشی من تا به امروز بوده است. این مدال برای من ارزش زیادی دارد، چون نه تنها توانستم مدال آسیا رو کسب کنم، بلکه رکورد ایران را هم پایین آوردم.

کسب مدال طلای مسابقات جوانان آسیا چه حسی داشت؟

اگه فیلم مسابقه رو دیده باشید، متوجه می‌شوید که من در ابتدای مسابقه عقب بودم و بعد از اینکه جلو افتادم، تا آخر مسابقه مطمئن نبودم که اول شدم یا نه. آن لحظه که روی سکو رفتم، یک حس فوق العاده شیرین و وصف نشدنی بود. دوست دارم که همیشه بتوانم این حس رو تجربه کنم، هرچند که میدانم این حس خیلی زودگذر است اما چیزیکه آن لحظه را برایم خیلی خاص‌تر کرد، این بود که وقتی روی سکو رفتم، سرود ملی ایران به احترام من پخش شد و همه تماشاگران برای احترام به سرود بلند شدند. هیچ حسی تا به امروز به اندازه‌ی آن لحظه قشنگ و غرورآفرین نبوده است.

در آن لحظه به چه فکر می‌کردی؟

وقتی روی سکو بودم، فقط خدارو شکر می‌کردم که توانستم به انتظارات همه پاسخ بدهم. چون خیلی‌ها از من انتظار داشتند که مدال طلا را کسب کنم و اگه نقره می‌گرفتم، اصلا ارزشی نداشت، آن مدال طلا نه فقط برای من، بلکه برای کل کشور یک افتخار بزرگ بود و من تمام تلاش خود را می‌کنم تا در آینده هم بتوانم افتخارات بیشتری برای کشورم کسب کنم.

در مسیر رسیدن به موفقیت با چه چالش‌هایی روبرو بودید و چگونه آنها را پشت سر گذاشتید؟

چالش‌های زیادی در این مسیر وجود داشت، متاسفانه حمایت‌ها از دونده‌ها خیلی کم هست برای مثال، ما در لیگ با تیم‌ها قرارداد داریم اما مشخص نیست که پول ما را کی می‌دهند. این موضوع باعث می‌شود که با مشکالتی برای خرید لوازم ضروری مثل کفش روبرو شویم، مثلا قبل از مسابقات،به یک کفش میخی خوب نیاز داشتم، اما به خاطر شرایط مالی نتوانستم یه کفش جدید بخرم. همچنین به ماساژور هم نیاز داشتم، اما باز هم به خاطر مشکل مالی نتوانستم تهیه کنم. یکی دیگه از چالش‌ها این است که ما جمعه‌ها هم تمرین داریم، اما چون جایی برای تمرین نداریم، مجبوریم در پارک تمرین کنیم. در پارک ملت که تمرین می‌کنیم، دائما باید به مردم بگویم که حواسشان باشد که بر روی لاین نیایند و گرما و سرما هم همیشه ما را اذیت می‌کند، اما الان که فصل بهار شده، شرایط برای تمرین بهتره شده است.

نقش مربیان و خانواده در موفقیت‌های شما تا چقدر بوده است؟

هرچی که دارم، از تلاش‌های مربیم و زحماتی که خانواده‌ام برای من کشیدن است. خانواده من از خیلی چیزها گذشتند تا من به اینجا برسم. مثًال مادرم مدت‌ها است که سفر راحتی نرفته، چون من همیشه سر تمرین بودم ام. حتی اگه جایی هم میرفتند، همش نگران این بودند که من تنها هستم و چه‌کار میکنم. عید نوروز هم که همه مسافرت میروند، ما تمرین میکردیم. مربیم و همسرشون هم همش سر تمرین من بودن، با اینکه می توانستند بگویند که خودم تمرین را انجام بدهم. شاید فقط درصد خیلی کمی از این موفقیت‌ها برای خودم باشد و بخش عمده‌اش به خاطر زحمات مربی و خانواده ام است.

مهم ترین اهداف ورزشی شما در حال حاضر و در آینده چه هستند؟

امسال مسابقات جوانان جهان رو داریم و امیدوارم که فدراسیون ما را اعزام کند، خیلی دوست دارم که در فینال این مسابقات بدوم و شاید بتوانم یک اتفاق خیلی خوب را در آنجا رقم بزنم. همچنین خیلی دوست دارم که در المپیک لس آنجلس حضور داشته باشم.

چه پیامی برای دختران و بانوان ایرانی دارید که به دنبال فعالیت در رشته‌های ورزشی هستند؟

اولین قدم این است که استعداد خودتون رو پیداکنید. امیدوارم خانواده‌ها هم با دخترانشون همکاری کنند. خانواده من از خیلی چیزها گذشتند تا من به اینجا برسم. مثلا سه سال آخر مدرسه ام رو نرفتم و خودم در خانه درس خواندم. با وجود تمام سختی‌ها، خانواده‌ام همیشه پشتم بودن و تمام تالش‌شان رو کردند تا من موفق بشوم. اولین قدم، پیداکردن استعداد است. مطمئن باشید اگه استعدادتان را پیداکنید و برایش تالش کنید، به چیزی که میخواهید می‌رسید.

خیلیها فکر می‌کنند که چون من توی تهران زندگی می کنم، امکانات زیادی دارم، اما اینطور نیست. با اینکه در تهران زندگی می‌کنم، ولی خیلی پول اسنپ دادم تا بتوانم به تمرینات برسم، هزینه‌های تمرین و زندگی خیلی بالا است، اما من سعی می‌کردم تا حد امکان اسنپ نگیرم و با مترو بروم یا از چیزهای دیگر می‌گذشتم تا به تمرین برسم. این چالش ها برای همه وجود دارد و اگر این سختی‌ها نباشد، به آن موفقیتی که میخواهیم نمی‌رسیم امیدوارم همه دخترا بتوانند استعدادشان را پیدا کنند و به چیزی که میخواهند برسند و هم خودشان و هم خانواده شان رو سربلند کنند.

به غیر از دو و میدانی، به چه فعالیت‌های دیگری عالقه‌مند هستید؟

فوتبال دیدن رو خیلی دوست دارم و طرفدار تیم استقلال هستم. خیلی خوشحالم که الان تیم استقلال صدر جدول است و امیدوارم همینطور پیش برود و بتوانم در جشن قهرمانی در استادیوم حضور داشته باشم. بیشتر وقتم را صرف تمرین میکنم، بعد از تمرین به خانه میروم و با خانواده و دوستانم وقت میگذرانم.

در اوقات فراغت خود چه کارهایی انجام می دهید؟

بعضی وقتا تمریناتمون خیلی سخته و اون روز استراحت‌مان فقط میتوانم خانه بمانم و استراحت کنم. اما اگر وقت داشته باشم، یک روز در هفته میرم خونه مامان بزرگم یا اینکه با دوستانم بیرون می‌روم و سینما رفتن رو خیلی دوست دارم. در ایام عید نوروز فیلم هایی که از جشنواره فیلم فجر آمده بودن را میدیدم. کتاب خواندن را هم خیلی دوست دارم و همیشه در اکثر مسابقاتم یک کتاب همراه خود می‌برم. چه خوانده باشم و چه نه، ولی حتمًا سعی می‌کنم یک کتاب با خودم ببرم.

آخرین کتابی که خواندید چه بود؟

آخرین کتابی که خواندم، کتاب "دیزی دارکر" بود.

نظر شما در مورد وضعیت کنونی دو و میدانی بانوان ایران چیست و چه پیشنهادی برای پیشرفت این رشته دارید؟

خدارو شکر که دو و میدانی بانوان ایران پیشرفت زیادی داشته و روز به روز بهتر می‌شود هم اینکه خانم فصیحی در المپیک قبلی توانستن شرکت کنند، بعد از چندین سال، خودش یه موفقیت بزرگ است. درکل، دختران ایران خیلی پیشرفت کردن و رکوردها در حال شکستن هستند و سطح مسابقات هم بالا تر می‌رود. امیدوارم که از ما حمایت بشود و اسپانسر پیدا کنیم. ما برای لیگ اسپانسرهای قوی نداشتیم و همان تیم های همیشگی با یه مبلغ کم با ما قرارداد می‌بندند همچنین خیلی وقت است که تیم جدیدی اضافه نشده است.

خبرنگار: علی رازی

انتهای خبر/

کد خبر: 1229974 برچسب‌ها ایسکانیوز

دیگر خبرها

  • همیشه فکر میکردم که روزی مدال گرفته و افتخارآفرین می‌شوم
  • ماجرای کوچ عمو پورنگ از تلویزیون
  • برگزاری یادواره شهدای لشگر فاطمیون در قم
  • رییس رسانه ملی با خانواده شهید داریوش رضایی نژاد دیدار کرد
  • عمو پورنگ از تلویزیون رفت
  • صعود دورتموند به فینال در شب بی‌مهری تیرهای دروازه با PSG
  • دستگیری شکارچی غیرمجاز قبل از شکار در فیروزکوه
  • شلیک ده‌ها موشک از لبنان به مقر فرماندهی لشکر جولان اسرائیل
  • حمله موشکی حزب‌الله به مقر فرماندهی لشکر اسرائیل در جولان
  • روزی بدون رژیم غذایی ؛ سالی یکبار آدم را نمی‌کشد!